اکبر هاشمی رفسنجانی کیست ؟
باید به درگاه خدا توبه و استغفار کنیم که چرا تا به حال درباره نفاق وریا هاشمی با مردم حرف نزدهایم
1-ارتباط با منحرفین (منافقین و مارکسیستها ولیبرالها ):
مجاهدین خلق صراحتاً همکاریهای هاشمی رفسنجانی با سازمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را تایید کردهاند. تراب حقشناس که پیش از انقلاب برای گرفتن تاییدیه مجاهدینخلق از امام به نجف رفته میگوید: «نامهای مفصل از هاشمی رفسنجانی بود که نسخهای از آن را خودم به نجف بردم. در این نامه نویسنده نه تنها از مجاهدین خلق بلکه از فدائیان خلق (بهخصوص رفیق شهید مسعود احمدزاده) به خوبی یاد کرده و حمایت آیتالله را از مبارزین خواستار شده بود.
حسین احمدی روحانی، دیگر رابط سازمان مجاهدین خلق با امام خمینی نیز درباره نظرات هاشمی نسبت به سازمان و امام و شکل صحیح مبارزه میگوید: «در سال ۱۳۵۴ هاشمی رفسنجانی به رفیق تراب [حقشناس] در دمشق گفته بود، وضع در داخل کشور طوری است که حتی اگر آقای خمینی هم حرفی بزند، تا مجاهدین آن را تایید نکنند [فرمان امام] اجراشدنی نیست!»
وحید افراخته دیگر عضو شاخص مجاهدین درباره هاشمی رفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق اعترافات بسیار جالبی دارد. او مدعی میشود رفسنجانی بارها و بارها به سازمان کمک مالی کرده و افراد زیادی را جهت جذب شدن به سازمان معرفی کرده است. به گفته افراخته، هاشمی جزو سمپاتها و حامیان اصلی سازمان و عامل نفوذی سازمان در جریان روحانیت است. وحید افراخته در اعترافات خود مینویسد:«اين فرد [هاشمی رفسنجانی] از سمپاتهاي مهم گروه در ميان آخوندها ميباشد و حداقل يكبار، صدهزار تومان به گروه كمك مالي كرده است. در عين حال از نظر تبليغ براي مجاهدين در ميان مذهبيها و روحانيت يا جمعآوري اخبار و اطلاعات كمكهاي ديگر نيز براي گروه مهم بوده و از او به عنوان حلقه رابط مجاهدين با مذهبيها، آخوندها و بازاريها استفاده كردهاند. نظر گروه نسبت به او مثبت بود از نظر فكري خوب است و نزديكي زياد به افكار مجاهدين و ماركسيستها دارد. محافظهكار نيست و ميتوان گفت از چپترين آخوندهاست و به مبارزه مسلحانه كاملاً اعتقاد دارد.»
با بررسی و تدقیق جریان روحانیت در سالهای ۴۰ و ۵۰ مشاهده میشود که آیتالله مصباح از معدود روحانیونی بوده که همچون امام خمینی، حاضر به تأیید مجاهدین خلق و همکاری با آنها نشده است. اقدامی که نهتنها نشانه ضعف و رویگردانی از مبارزه علیه پهلوی، بلکه بیانگر سطح تحلیل بالا و ایدئولوژی صحیح اسلامی در عدم همکاری با گروههای التقاطی است.
هاشمی :«من خودم وقتی سالهای اول اینها [مجاهدین] ضربه خوردند، در نامهای از امام خواسته بودم که تأییدشان کنند و تأکید داشتم که اینها بچههای خوبی هستند. اما امام تأییدی نفرمودند. دیگران هم چنین اقداماتی کرده بودند که شاید در نجاتشان از اعدام موثر باشد. ولی سال ۵۴ که رفتم نجف خدمت ایشان، گفتم: «تا به حال ما اصرار داشتیم شما به شکلی اینها را تأیید کنید ولی شما موافقت نفرمودید ما سه چهار سالی به اینها کمک کردیم،
خاطرات چالشبرانگیز وشاذ هاشمی طی دوسال اخیر، همواره محل مناقشه قرار گرفته است. نشاندهنده درست بودن اقدام شورای نگهبان در رد صلاحیت هاشمی به خاطر «کهولت سن» بوده است.
سیدحميد روحاني، تاریخنگار انقلاب اسلامی طی مصاحبهای میگوید:«در سال 52 حجتالاسلام هاشميان، امام جمعه امروز رفسنجان، نامهاي به امام نوشتند كه اکبرهاشمي از ما ميخواهد وجوهات شرعي را براي كمك به سازمان مجاهدين خلق (منافقین ) در اختيارش قرار دهيم كه امام فرمودهاند جايز نيست و احتمالا هاشمي در اين قضيه اغفال شده است».
در طول 5 دهه گذشته مکررا رفتارهای سیاسی دوگانهای از هاشمیرفسنجانی به چشم میخورد که اگر حمل بر بیصداقتی سیاسی نکنیم لااقل موید پیچیده بودن شخصیت سیاسی ایشان است.
یکی از ابهامات اساسی موجود در پرونده سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هاشمیرفسنجانی داشتن ارتباط سطح بالا با سران مارکسیست سازمان مجاهدین خلق است که با توجه به نقشآفرینیهای منافقین در فتنه 88 و حضور موثر آنان در ترورهای اخیر کشور موضوع ارتباط قدیمی هاشمی با سازمان مجاهدین خلق (منافقین دهه 60) مورد بازخوانی قرار میگیرد. برخی تعمدا و در راستای موجه نشان دادن موضوع مراودات تشکیلاتی با سازمان مارکسیستی مجاهدین خلق دهه 50 سعی فراوانی دارند تا مبدا شروع انحرافات منافقین را به سال 1354 و به مساله بسیار سطحی اعلان تغییر ایدئولوژیکی مجاهدین خلق وقت از اسلام به مارکسیست ارجاع دهند اما قطع یقین موسسان سازمان تروریستی منافقین از همان ابتدا دارای گرایشات عمیق مارکسیستی بودند و امام خمینی (ره) در سال 1350 با وجود اعلام حمایت رسمی سازمان مجاهدین خلق از ایشان با درایت سیاسی بینظیری و حتی با وجود توصیهنامههای سادهاندیشانه! امثال هاشمیرفسنجانی برای ترغیب امام(ره) به اعلام حمایت از منافقین وقت، معظمله قاطعانه آنان را جریانی انحرافی و غیرقابل اتکا معرفی میکنند که تنها خود را به کشتن خواهند داد و جالب توجه مینماید که با این وجود در همان مقطع رفسنجانی به ارتباطات حمایتی راهبردی خویش با مجاهدین خلق ادامه میدهد.
بازخوانی تاریخ پیدایی مجاهدین خلق موید این واقعیت انکارناپذیر است که آنها از همان ابتدا دارای اعتقادات مارکسیستی بودند و حضرت امام(ره) با وجود دوری ظاهری از کشور به خوبی از ماهیت مارکسیستی منافقین مطلع بوده و روحانیت مبارز را نیز از ارتباطگیری و حمایت مالی و سیاسی از مجاهدین خلق بشدت منع میکردند اما در عین حال هاشمی مصر به جلب نظر حمایتی حضرت امام(ره) و اعلام حمایت رسمی ایشان از جریان منحط مجاهدین خلق بوده است. امام(ره) در تاريخ 23 خرداد سال 1358 در ديدار با دانشجويان دانشگاه تهران درباره مراجعه مجاهدین خلق به ایشان در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی میفرمایند: «من نجف كه بودم، يك نفر از همين افراد آمد پيش من. قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا بشوند. پيش من، شايد 20 روز- بعضيها ميگفتند 24 روز- مدتي بود پيش من. هر روز ميآمد آنجا و روزي شايد 2 ساعت آمد صحبت كرد از نهجالبلاغه، از قرآن. همه حرفهايش را زد. من يك قدري به نظرم آمد كه اين وسيله است. نهجالبلاغه و قرآن وسيله براي مطلب ديگري است... اينقدر نهجالبلاغه و خب، من هم يك طلبه هستم من اينقدر نهجالبلاغهخوان و قرآن و اينها نبودم كه ايشان بود! 20- 10روز ماند. من گوش كردم به حرفهايش، جواب به او ندادم؛ همهاش گوش كردم و آمده بود كه تاييد بگيرد از من، من همان گوش كردم و يك كلمه هم جواب ندادم. فقط اينكه گفت كه ما ميخواهيم كه قيام مسلحانه بكنيم، من گفتم نه، قيام مسلحانه حالا وقتش نيست و شما نيروي خودتان را از دست ميدهيد و كاري هم ازتان نميآيد. ديگر بيش از اين من به او چيزي نگفتم. او ميخواست من تاييدش بكنم. بعد هم معلوم شد كه مساله همانطورها بوده. بعد هم كه آقايان آمدند، از ايران هم براي آنها اشخاصي سفارش كرده بودند كه اينها را تاييد كنيد، اينها مردم كذايي هستند،
تراب حقشناس از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق : «نامه مفصل هاشميرفسنجاني را به امام خميني درباره مجاهدين، من به عراق بردم.
در حقیقت هاشمیرفسنجانی در سال 1350 طی نامهای از حضرت امام(ره) میخواهند که ایشان از سازمان مجاهدین خلق اعلام حمایت کنند. هاشمی اوایل سال 1350 در نامه خویش به امام(ره) مینویسد: «بدون كوچكترين ترديد بپذيريد كه نهضت مقاومت مسلحانه و اقدامات پارتيزاني ايران كاملا حقيقي، ريشهدار، اصيل و متكي به جوانان فداكار و پاك و بيآلايش است و دامنه آن به قدري وسيع و همهجانبه است كه به موجب اطلاعات موثق تاكنون حدود 700 نفر از پارتيزانها و گروههاي وابسته به آنان دستگير شدهاند و نهضت با اين همه زنداني و تلفات به صورت روزافزون در توسعه است و هر روز در تهران و شهرستانها حوادث مهمي رخ ميدهد. مهم اينكه اكثريت نزديك به تمام اين گروه، تحصيلكرده و شاغل هستند. ضمنا برخلاف ادعاي دستگاه تاكنون سند محكمي به دست نيامده كه اين نهضت ريشه ماركسيستي و كمونيستي داشته باشد. از جوانان مسلمان و متدين هم خيلي سراغ داريم كه به اين جرم دستگير شدهاند و جمعي از آنها كه اعدام شدهاند در ساعات پيش از اجراي حكم اعدام جلسه دعا و قرآن و توجه به خدا داشتهاند. در زندان به تازگی گروه دیگری به دام دستگاه افتادهاند که به کلی بر اساس اسلام و مذهب تشکیلاتی داشتهاند و گویا حدود 40 نفر تاکنون دستگیر شدهاند و دستگیریها ادامه دارد. اینها جوانان مسلمان، تحصیلکرده، فداکار، مومن، پاک، متعبد و آشنا به معارف اسلام و جهانبینی اسلام و صددرصد مذهبی و تا آنجا که ما اطلاع پیدا کردهایم، خالی از نقاط ضعف هستند، بیشتر مهندس، دکتر، قاضی و دبیر و تقریبا همگی دارای شغلهای مهم و حساس بودهاند و هستند. گویا بعضی از اینها با شما آشنا و احیانا مرتبط هم باشند. (احتمالا اشاره به تراب حقشناس است.) گرچه دستگیری جمعی از آنها مایه تاسف است، کشف این مطالب به مبارزات مذهبیها اعتبار و ارج داده. اگر ممکن باشد [و] صلاح بدانید، اقدامی جهانی برای نجات این گروه مجاهد و مومن بفرمایید که در داخل و هم در خارج تایید و تقویت اینها محسوب شود، خیلی موثر و باارزش خواهد بود».
در حقیقت ایدئولوژی سازمان از همان ابتدا یك ایدئولوژی التقاطی با گرایش شدید مارکسیستها بود و حمایت دامنهدار هاشمیرفسنجانی از جریان مارکسیستی مجاهدین خلق ابهامات قابل تاملی را درباره پیشینه سیاسی او در اذهان تداعی میکند.
مرحوم سیداحمد خمینی در رنجنامه خود مینویسد: «وقتی به نجف میرفتم یكی از بزرگان به من گفت به امام بگویید هر چه زودتر گروه مجاهدین خلق را تایید كنید كه اگر این كار را نكنید ما عقب میمانیم اما امام فرمودند من حاضرم در این آخر عمری در كنج ویرانهای غریبانه بمیرم و برخلاف وظیفهام عمل نكنم».
در نگاه خوشبینانه ماجرای ارتباط هاشمیرفسنجانی با مجاهدین خلق در بوته تفسیر با وجود هشدارهای امام(ره) تنها با واژه سهلانگاری در مبانی نظری و دوگانگی در عمل قابل طرح باشد.
وحید افراخته از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق
درباره هاشمیرفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق! اعترافات بسیار جالبی دارد. او مدعی میشود رفسنجانی بارها و بارها به سازمان کمک مالی کرده و همچنین به دلیل اینکه افراد زیادی را جهت جذب شدن به سازمان معرفی کرده است، میتواند با معرفی اشخاص به ساواک کمک کند و هاشمی جزو سمپاتها و حامیان اصلی سازمان است و عامل نفوذی سازمان در جریان روحانیت است. وحید افراخته در اعترافات خود مینویسد: «اين فرد (هاشمیرفسنجانی) از سمپاتهاي مهم گروه در ميان آخوندها ميباشد
هاشمی ساعاتی قبل از مسافرت به خارج از کشور به راحتی با بهرام آرام که جزو منفورترین چهرههای سازمان است در خانه تیمی قرار ملاقات گذاشته
علامه مصباح :کمکهاي هاشمي به منافقين را نيز نبايد فراموش کرد. چه پولهايي که به آنها داد.
2- هاشمی وخوی اشرافیگری:
هاشمی رفسنجانی در تاریخ 29 اردیبهشت 1383 ، خواستار بهره مند شدن مدیران از هواپیماهای اختصاصی شد.
هاشمی : اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویشمسلکانه، وجهۀ جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است، زمان آن رسیده که مسؤولین به مانور تجمل روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب، مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند… هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد، اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان، ملتی مفلوک جلوه ننماییم، لازم است تا جلوههایی از تجمل در چهرۀ کشور و مسؤولین حاکمیتی رویت شود…»
"یکی از راهکارهای مهم ما این است که استفاده از هواپیما هم در بخش خصوصی رایج شود. اگر اینگونه شود که ارزش وقت و امنیت سفر برای مردم ما ارزش تلقی شود که باید شود، بهرهگیری از هواپیماهای کوچک برای مدیران و شخصیتهای نخبه و کاری متخصصین موثر میتواند معنادار باشد. زمینهای که با ساخت فرودگاهها در سراسر کشور به وجود امده، یکی از شرط است که انجام شد."
هاشمی رفسنجانی در اظهاراتی نسنجیده یک مطلب توهین آمیز را در خصوص روستائیان بیان کرد. در یکی از مصاحبههایش درباره بعضی از انقلابیون فعلی با زبان عصبانیت از موضوعات دیگر، میگوید: «بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند، ولی الآن آمدهاند و انقلابی شدهاند.»
هاشمی که ماهی یک بار از امام خاطره نقل میکند آیا به خاطر ندارد که امام فرمود این انقلاب آثار دست کوخ نشینان بود تا کاخنشینان را بیرون کند.امروز آقای هاشمی مگر در کجا زندگی میکند که ایثار و از خود گذشتگی روستائیان را فراموش کرده است.
اظهارات هاشمی برگرفته از ادبیات اشرافیگری ایشان وخانواده اش است
3-تغییر ادبیات انقلاب واسلام ناب محمدی از انقلاب توسط هاشمی:
هاشمی برخی الفاظ انقلاب اسلامی را تغییر داد مانند کلمه مستضعف که یک مفهوم قرآنی است تبدیل به قشر آسیبپذیر شد، هاشمی از همان روز نخست تفکر اشرافیگری را در نظام اسلامی تزریق کرد.
هاشمیرفسنجانی ادبیات قشر آسیبپذیر را به جای مستضعفین آورد تا بگوید عدهای عرضه دریافت خدمات نظام را ندارند و دچار آسیب شدند نه اینکه ما به آنها ظلم کردیم، در حالیکه مفهوم مستضعف کاملاً معلوم بوده یعنی اینکه در جامعه به او رسیدگی نشده است.
امام خمینی (ره) فرمودند، یک تار موی کوخنشینان را با همه کاخنشینان عوض نمیکنم یکی از اصول انقلاب اسلامی است، ما باید این اصول را حفظ کنیم،
انحراف و زاویه گرفتن هاشمی رفسنجانی از خط امام ادامه دارد؛
«انشاءاللّه ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همۀ عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با آمریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»
4-هاشمی وعدم التزام عملی به ولایت فقیه:
عزل ونصب منتظری اصلِ ماجرا به مدیریتِ شخص هاشمی اتفاق افتاد و علی رغمِ نهیِ صریح امام از انتخاب منتظری و اطلاعِ هاشمی از عدم رضایت امام، وی بر این ماجرا اصرار ورزید و آن را در خبرگان مطرح و به رأی گذاشت. در ماجرای عزل هم با آنکه امام(ره) بارها تلاش کرد این ماجرا از ناحیه خبرگان مطرح شود، ولی هاشمی مدتها از انجام خواستِ امامِ طفره رفت تا آنجاکه امام شخصاً اقدام به عزل کرد. نکته مهم، برخوردِ تند و تشرِ بیسابقهی امام به هاشمیِ رفسنجانی است
جلسه هیئت رئیسه خبرگان با حضرت امام(ره) و برخورد تند ایشان با هاشمی
آیتالله امینی در مورد جلسهشان با امام میگوید: «آقای هاشمی، آقای خامنهای، آقای مشکینی و من به سوی جماران حرکت کردیم و در حدود ساعت نه شب به بیت امام رسیدیم. حاجاحمدآقا گفت: «گمان نکنم در این موقع شب امام اجازهی ملاقات بدهد؛ ولی خدمت ایشان عرض میکنم.» در این موقع آقای هاشمی در پاکت را باز کرد و متن نامه را برای ما خواند. با شنیدن نامهی عاطفی و اندوهبار و قاطع امام که از عمق جانش نشئت میگرفت، حالتی وحشتناک و غیر قابل توصیف بر جانم عارض شد که تلخی آن را هنوز فراموش نکردهام. بعد از چند دقیقه آقای حاجاحمدآقا از نزد امام برگشت و گفت: «فرمودند چون آقایان آمدهاند تشریف بیاورند.»
در حدود ساعت ۹:۳۰ بود که خدمت امام مشرف شدیم. در ابتدا آقای هاشمی سخن را آغاز کرد، با لحن ملتمسانه گفت: «ما همیشه به هنگام بروز مشکلات و معضلات، خدمت شما شرفیاب میشدیم و در حل آن از جناب عالی کمک میگرفتیم. اکنون در رابطه با نامهای که برای آقای منتظری نوشتهاید و امکان دارد برای نظام مشکلاتی به وجود بیاورد، شرفیاب شدهایم. تقاضای ما این است که در پخش آن عجله نکنید، شاید در آینده راه حل بهتری پیدا شود. در تشکیل مجلس خبرگان هم تعجیل نفرمایید؛ اجازه بدهید اطراف و جوانب کار را خوب بررسی کنیم و خدمت شما عرضه بداریم، آنگاه هر چه بفرمایید عمل میکنیم.» بعد از آن آقای خامنهای، سپس آقای مشکینی دربارهی همین مطلب سخنانی را عرضه داشتند. امام که آثار اندوه بر چهرهی ربانیاش آشکار بود، فرمود: «من در اطراف و جوانب این کار خوب فکر کردهام و تصمیم گرفتهام. دیگر حرف ندارد. من از اول با انتخاب ایشان مخالف بودم، ولی نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. من گفته بودم نامه را در اخبار بخوانند، ولی در اینباره کوتاهی شد. اگر اصرار کنید میگویم همین حالا بخوانند. من گفتهام عکس او را از ادارات پایین بیاورند. تشکیل مجلس خبرگان هم ضرورتی ندارد، من خودم او را خلع میکنم؛ چون اگر خبرگان او را عزل کنند معنایش این است که انتخاب سابق آنها کار درستی بوده، در صورتی که من از اول مخالف این کار بودم.» آنگاه به آقایان خامنهای و هاشمی فرمود: «شما هم لازم نیست نامه را برای ایشان به قم ببرید، آن را به وسیلهی شخص دیگری میفرستم. شما هم دیگر برای دیدار ایشان به قم رفتوآمد نکنید.». در همین جلسه آقای هاشمی از امام درخواست کرد: «لحن نامه طوری باشد که به جنبهی حوزوی آقای منتظری لطمهای وارد نشود.» امام در جواب، سخنان تندی فرمود که با توجه به برخی مصالح و ملاحظات از ذکر آنها معذورم. بدین صورت جلسه با یاس و نگرانی پایان یافت.[۱۱]
4-امام خمینی وجاعلان حدیث انقلاب:
* ایشان در وصیت نامه الهی سیاسی خود فرموده اند:
"اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم."
امام خمینی در پایان وصیتنامه خود 4 تذکر مهم قید میکنند که آخرین آنها بدین قرار است:
من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هرکس حال فعلی او است.
5-نقش هاشمی درفتنه:
هاشمي رفسنجاني در فتنه سال 88 كه دشمنان قسم خورده نظام اقتدار و امنيت ملي نظام جمهوري اسلامي را هدف قرار داده بودند
وقتي حراميان در خيابانها شعار ميدادند؛ "انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است" و وقيحانه فرياد ميزدند: "مرگ بر اصل ولايت فقيه"،
هاشمی درخط مقدم فتنه اطلاعیه صادر کردند نامه بدون سلام به رهبری نظام كه خبر از پشتتیبانی تمام قد ورهبری هاشمی از فتنه میداد.
6-بررسی اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی و نحوه نگرش وی به عرصه قدرت
الف: مدل مطلوب ساختار سیاسی از منظر هاشمی رفسنجانی ، الگوی رقابت دوحزبی با مشارکت محدود سیاسی است.
ب: در اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی ، هر نظام سیاسی می تواند با همراهی 20 درصد از شهروندانش ، بقاء خود را تضمین نموده و مستقر باقی بماند.
ج:در اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی ، ولی فقیه صرفا یک ناظر است و در نظام سیاسی مطلوب وی ، رییس جمهور حاکم است و نه ولی فقیه.
د:در اندیشه سیاسی هاشمی رفسنجانی ، رییس جمهور نباید فرمانبر رهبری باشد.
به واقع هاشمی رفسنجانی به صراحت از عدم همراهی 80 درصدی مردم ، خطری را متوجه نظام نمیداند(حذف امت) و در عین حال ولی فقیه را نیز حاکم نمیداند(نفی امام) که در جمع بندی می توان اظهار داشت که در الگوی توسعه گرایانه دمکراتیک دوحزبی با مشارکت محدود ، که مدل مطلوب سیاسی هاشمی رفسنجانی است، جایی برای ساختار امت و امامت وجود ندارد.
حکومت توسعه گرای دمکراتیک(مدل امریکا) و نفی نظام امت و امامت
نظرات شما عزیزان: